کد مطلب:276973 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

حدیث: أنا بن الحسن و أنا المهدی
یوسف بن یحیی شافعی، از دانشمندان قرن هفتم هجری نیز در ضمن حدیث مفصلی كه درباره ی قیام حضرت «قائم علیه السلام» و جریان بیعت و اجتماع اصحاب آن حضرت در مكه، و قضیه ی خروج سفیانی و حركت آن حضرت از مكه ی معظمه، از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل كرده است، داستان بیعت «سیدحسنی» را با حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه - اینگونه بازگو نموده است:

«و تسیر الجیوش حتی تصیر بوادی القری فی هدوء و رفق، و یلحقه هناك ابن عمه الحسنی، فی اثنی عشر ألف فارس، فیقول: یا بن عم، أنا أحق بهذا الجیش منك، أنا ابن الحسن، و أنا المهدی.

فیقول المهدی علیه السلام: بل أنا المهدی. فیقول الحسنی: هل لك من آیة فنبایعك؟ فیومئ المهدی علیه السلام، الی الطیر، فتسقط علی یده و یغرس قضیا فی بقعة من الأرض، فیخضر و یورق. فیقول له الحسنی: یا بن عم هی لك. و یسلم الیه جیشه و یكون علی مقدمته، و اسمه علی اسمه. [1] .

و لشكریان حضرت مهدی علیه السلام حركت می كنند و شبانه بی سر و صدا به آرامی راه می روند تا اینكه به «وادی القری» [2] می رسند. در آنجا پسرعمویش «سیدحسنی» با دوازده هزار سوار به آن حضرت می رسد و عرضه می دارد ای پسرعمو من از تو به این لشكریان شایسته ترم، من فرزند امام حسن علیه السلام و من مهدی (هدایتگر) هستم. آنگاه حضرت مهدی علیه السلام در جواب او می فرماید: نه، بلكه مهدی منم، سپس «سیدحسنی» عرضه می دارد اگر تو مهدی هستی آیا حجت و نشانه ای داری كه با تو بیعت كنیم؟ حضرت مهدی علیه السلام به پرنده(ای كه در حال پرواز است) اشاره می كند، و پرنده بر روی دست حضرت می نشیند، و آنگاه عصائی را در زمین فرو می برد، و عصا سبز می شود و برگ برمی آورد. پس سیدحسنی می گوید ای پسرعمو تو از من شایسته تری و لشكریان خود را به آن حضرت تسلیم می كند، و خود در جلو آنها قرار می گیرد، و پرچمدار حضرت و پیشرو لشكریان آن حضرت خواهد بود. و نامش نیز با نام حضرت مطابق است.



[ صفحه 347]



از جمله ی اخیر این روایت چنین فهمیده می شود كه نام سیدحسنی «محمد» است و او یك انسان جنگجوی شجاعی است كه خود در میدانهای جنگ حاضر است. و لذا در موقعیكه حضرت از مكه عازم عراق است به استقبال حضرت می رود و پس از ملاقات و گفتگو و تسلیم لشكریان، حضرت هم او را پرچمدار و فرمانده سپاهیان خویش قرار می دهد، و مطابق این روایت نظریات همه ی كسانی كه گفته اند: شاید منظور از «حسنی» این است كه نام وی «حسن» باشد نقش برآب است زیرا این حدیث استفاده می شود كه جناب سیدحسنی «محمد» نامیده می شود.

توجه: در مورد حدیثی كه درباره ی (سیدحسنی) از كتاب «عقدالدرر» از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نمودیم اشكالی وجود دارد كه گمان نمی رود بر احدی از اشخاص تیزبین مخفی بماند، و آن اشكال این است كه: اگر مقصود از این حسنی كه در روایت كتاب «عقدالدرر» تقریبا بنام او تصریح شده است رهبر اصلی نهضت و هدایت كننده ی پرچم های سیاه بسوی كوفه و عراق باشد كه او شخصا در بحبوحه ی جنگ و لشكركشی بسوی عراق، و همچنین بعد از شكست لشكریان سفیانی در عراق، بطرف حجاز نمی رود تا در بین راه مدینه و شام با حضرت بیعت نماید و در آنجا از حضرت مطالبه ی دلیل و اعجاز كند و بعد از بیعت پرچمدار حضرت گردد.

بلكه او چنانكه در روایات شیعه آمده است از كوفه بیعت خود را برای حضرت می فرستد و پس از آنكه ولی خدا حضرت حجة بن الحسن العسكری - ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء- بكوفه نزول اجلال فرمود، طی یك مراسم ویژه با حضرت بیعت می نماید.

و اگر مقصود از این حسنی كه مطابق روایت كتاب عقدالدرر، نام وی (محمد) است سید دیگری باشد كه سمت فرماندهی سپاه و ارتش و رهبری پرچم های سیاه را در میدان جنگ بعهده دارد، كه او نیز مطابق برخی از روایات از كوفه به حجاز نمی رود، و بلكه در بیت المقدس با حضرت ملاقات خواهد نمود.

بنابراین اگر ما بخواهیم روایت كتاب «عقدالدرر» را همانگونه كه هست بپذیریم باید برای رفع اشكال مذكور جواب مناسبی پیدا كنیم.



[ صفحه 348]



بنظر نگارنده، با توجه به روایات فراوانی كه در گذشته (در بخش دوم كتاب) درباره ی خروج پرچم های سیاه از مشرق و خراسان، از نظر خوانندگان گرامی گذشت، و همچنین روایاتی كه درباره ی خروج سیدحسنی در صفحات آینده خواهیم آورد، چون مطابق این روایات نمی توان گفت: این سیدحسنی كه در راه شام و مدینه با حضرت بیعت می نماید با آن سیدحسنی كه از كوفه بیعت خود را برای حضرت می فرستد یكی است، از اینرو جواب مناسبی كه از اشكال مذكور می توان داد این است كه:

اگر ما قائل شویم و بگوئیم: كه رهبر اصلی نهضت و هدایت كننده ی پرچم های سیاه سید دیگری غیر از این سیدحسنی مورد بحث است چنانكه در بعضی روایات آمده است كه: پرچمهایی از مشرق زمین آشكار می گردد و مردی از دودمان رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی: سیدی از بازماندگان آل محمد صلی الله علیه و آله آن پرچمها را رهبری می كند [3] پس از این حدیث معلوم می شود كه این سیدحسنی كه نامش محمد است غیر از آن سید انقلابی مشرقی است و این سیدحسنی بعد از آن سید ظاهر می شود و بطرف حجاز می رود و در بین راه مدینه و شام با حضرت ملاقات می كند و از او مطالبه ی دلیل می نماید و چون حقیقت برای او آشكار شد تسلیم حضرت می گردد.

و اما اگر بگوئیم: كه مقصود از این حسنی در واقع همان سیدی است كه پرچمها را از شرق بسوی كوفه و عراق رهبری كرده است، پس معنای ملاقات چنین كسی با حضرت مهدی علیه السلام با آنكه وی را ندیده آنست كه:

آن سید حسنی، و یا نماینده ی او در كوفه، یك گروه دوازده هزار نفری را بفرماندهی یكنفر از اشخاص قوی و شجاع و نیرومند كه سید و حسنی و نامش «محمد» است برای یاری دادن و كمك رساندن به آنحضرت به استقبال وی می فرستد، و او را وكیل و نماینده ی خود قرار می دهد و به او سفارش می نماید كه اول حضرت را آزمایش كند و از او دلیل و معجزه بخواهد و بصورت ظاهر در پیش روی افراد سپاه و لشكر درباره ی خلافت و امامت باوی به نزاع برخیزد و بالاخره پس از آنكه از امام معجزه و كرامت دید و برای او ثابت شد كه وی حضرت مهدی علیه السلام است خود او و یارانش با حضرت بیعت



[ صفحه 349]



نمایند، و او نیز مطابق دستور عمل می كند و امام علیه السلام هم پس از انجام مراسم بیعت وی را فرمانده سپاه و پرچمدار خود قرار می دهد.

در اینصورت وقتی كه آن سید با تمام پیروان خود با آن حضرت بیعت نمود، میتوان گفت: سیدحسنی بیعت خود را از كوفه برای حضرت فرستاده است. و البته عرفا هم مانعی ندارد كه گفته شود، «سیدحسنی» با حضرت بیعت نموده است. زیرا اینگونه بیعت نظیر این است كه بگویند: فلان كشور بوسیله ی فلان پادشاه فتح گردید، در صورتی كه مسلم است خود پادشاه كاره ای نبوده و فتح، بوسیله ی سربازان و لشكریان و فرماندهان ارتش به دستور او صورت گرفته است.

این چیزی است كه نویسنده ی این سور از حدیث كتاب عقدالدرر درك نموده و برخی از نویسندگان و پژوهشگران نیز در كتابهای خود به آن اشاره نموده اند. [4] و البته دور هم نیست كه حسنی لقب مجازی آن سید باشد و خدا داناتر است.

ضمنا ناگفته نماند كه مرحوم حائری یزدی در كتاب «الزام الناصب» ضمن خطبه ی بسیار مفصلی كه بنام خطبه ی «البیان»، در شرح وقایع آخرالزمان از حضرت امیرالمؤمنان علی علیه السلام نقل كرده است، جریان بیعت سیدحسنی با حضرت مهدی علیه السلام را به گونه ای آورده است كه نظریه ی مؤلف را در مورد روایت كتاب عقدالدرر و روایت مرحوم سید بن طاووس -علیه الرحمه - تأیید می كند.

زیرا معنای آخرین عبارت خطبه ی «البیان»، در مورد سیدحسنی، با معنای عبارت دو حدیث مذكور متفاوت است و از آن چنین فهمیده می شود كه گویا كلمه ای از متن حدیث ساقط شده و این جمله كه سیدحسنی با حضرت مهدی علیه السلام همنام است مربوط به سیدحسنی نیست بلكه مربوط به فرمانده سپاه سیدحسنی می باشد.

اینك برای اینكه این مطلب به خوبی روشن شود آن قسمت از عبارت خطبه را كه مربوط به سیدحسنی است عینا از همان كتاب الزام الناصب نقل می كنیم.

مؤلف كتاب نامبرده در دنباله ی خطبه «البیان» راجع به ملاقات و بیعت سیدحسنی با حضرت مهدی علیه السلام چنین می نویسد:



[ صفحه 350]



«فیقول الحسنی، الأمر لك، فیسلم و تسلم جنوده، و یكون علی مقدمته رجل اسمه كاسمه» [5] .

سپس سیدحسنی- بعد از مشاهده ی معجزه از آنحضرت- عرضه می دارد: تو از من شایسته تری و امر امامت با شماست. پس او تسلیم می شود و سپاهیانش هم تسلیم می گردند، و فرمانده سپاهیان او مردی خواهد بود كه با حضرت مهدی علیه السلام همنام است.

اگر اندكی در جمله ی آخر این حدیث دقت كنید به خوبی درمی یابید كه جمله ی آخر، مربوط به سیدحسنی نیست، بلكه مربوط به یك شخصیت جنگجوی مبارزی است كه سمت فرماندهی و فرمانروائی سپاهیان حسنی را به عهده دارد.

بنابراین با توجه به این مطلب كه اكثر روایات صراحت دارند كه بیعت سیدحسنی در كوفه انجام خواهد گرفت، اگر ما بخواهیم منصفانه قضاوت كنیم، باید بگوئیم: آنكس كه در بین راه مدینه و شام با حضرت مهدی علیه السلام ملاقات و بیعت می نماید و پس از بیعت فرمانده سپاه آنحضرت می گردد شخص سیدحسنی نیست بكله او فرمانده سپاه سیدحسنی است كه در روایات به عنوان «شعیب بن صالح» معرفی شده است.


[1] عقدالدرر، ص 97.

[2] وادي القري زميني است بين مدينه و شام كه داراي دهكده هاي فراواني است و از توابع مدينه مي باشد.

[3] بحارالانوار، ج 52، ص 274 و ج 53، ص 83 و بشارةالاسلام، ص 59، و ص 69.

[4] براي اطلاع بيشتر به كتاب «الاشاعه»، ص 97 طبع مصر چاپ اول و كتاب مهدي منتظر، ص 165 -162 مراجعه فرمائيد.

[5] الزام الناصب، ج 2، ص 205 دو سطر آخر.